مقدمه
عرصهی اندیشهی انقلاب اسلامی، عرصهی تولید گفتمان و واژگان سیاسی متناسب با شرایط روز است؛ واژگانی که هرکدام به تنهایی می تواند سیاست یا راهبردی مهم در عرصه سیاست داخلی یا خارجی کشور قلمداد شود. نظام جمهوری اسلامی ایران با رهبری هوشمندانه و حکیمانه حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله همواره توانسته از پیچ های تاریک و خطرناک تاریخ به سلامت عبور کند، رهنمودها و نصیحت های پدرانه ای که مانند چراغی، نظام جمهوری اسلامی ایران را از سقوط در پرتگاه یا جاده های زیبا اما منحرف نجات داده است. مقام معظم رهبری در جمع پیشکسوتان و فرماندهان سپاه پاسداران تعبیری را به کار بردند که توجه بسیاری را به خود جلب کرد که آن همان "نرمش قهرمانانه" در عرصه دیپلماتیک بود. (1) که تحلیلها و تفسیرهای متعددی از بیانات رهبر معظم انقلاب شده است، ما نیز دراین پژوهش مایل هستیم به تبیین این کلید واژه و همچنین کالبد شکافی و ترسیم این موضوع در برهه هایی از تاریخ از جمله تاریخ اسلام، تاریخ معاصر بپردازیم.
نرمش قهرمانانه از نگاه قرآن
قرآن، مستکبر را دشمن خدا می خواند مثلا در سوره ممتحنه در اولین آیه قرآن می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء (یا) تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ» (2) این کفر به معنای کفر اعتقادی نیست بلکه یعنی اصلا به این حق شما باور ندارند و حتی حقی برای شما قائل نیستند. «تسرون الیهم بالمودة و انا اعلم ....» در اینجا خداوند اشاره می کند به اینکه در صدر اسلام یک عده ای می خواستند با مستکبرین به خاطر رونق کسب و کارشان دوستی داشته باشند که خداوند تأکید می کند که دوستی با آنها ممنوع است چراکه آنها در این دوستی برای تضییع حقتان می آیند. دوم اینکه تکیه کردن بر آنها ممنوع است، همچنین می فرماید یکی از نشانه های استکبار، ظالم بودن آنهاست. تکیه به آنها نکنید که دین و دنیایتان را می برند. در کل قرآن کریم از استکبار به طاغوت یاد می کند و می فرماید رسیدن به توحید بدون اجتناب از طاغوت میسر نیست «و من یکفر بالطاغوت...» (3) اول پشت کردن به طاغوت است و بعدا می فرماید «و یؤمن بالله...» یعنی زمانی انسان ایمان به خدا و آن آزادی را پیدا می کند که کفر به طاغوت را قبلا داشته باشد در واقع همان لا اله الا الله است یعنی اول لا اله و پشت کردن به معبودهای دیگر را بگو، بعد الا الله را بگو که یؤمن بالله تحقق پیدا کند، می فرماید هرکس کفر به طاغوت و ایمان به خدا داشته باشد «فقد استمسک بالعروة الوثقی» به دستگیره محکمی چسبیده که « لاانفصامِ لها » دیگر گسستنی نیست و یا بنا برآیه «وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * وَإِن یُرِیدُواْ أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ» (4)بنا به آیات فوق، شاید بتوان این گونه استنباط کرد که اگر یقینی بر وجود خدعه و فریب در پیشنهاد دشمن وجود نداشته باشد، تکلیف رهبر مسلمین، نرمش در مقابل پیشنهاد آنان است. البته اگر به یقین شواهدی دال بر نیرنگ و فریب در این پیشنهاد دیده شد قطعا ماجرا متفاوت خواهد بود، همچنین در آیه «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ ...» قرآن دستور بر تجهیز مسلمین و تقویت ساخت درونی و بنیه دفاعی می دهد و پس از آن بر پذیرش درخواست صلح دستور می دهد.
بنابراین با توجه به مبانی قرآن و شرایط روز وظیفه یک جامعه اسلامی در مقابله با استکبار این است که همانند پیامبر(ص) در عین اینکه با کفار ستیز دارد و مأمور است به «قاتلوا ائمة الکفر انهم لا أیمان لهم» (5)، در عین حال آن نرمش های قهرمانانه خویش را هم دارد یعنی توجه به بحث دشمنی انسان را بسیار هوشیار می کند. می توانیم در عین تعامل داشتن، دشمن را دشمن بدانیم و خطوط قرمز و اصول ثابت و متغیرمان را بشناسیم و در همان چارچوب دینی حرکت کنیم؛ یعنی همان فرمایشات رهبری معظم است که تعبیر «نرمش قهرمانانه» را عنوان کردند. این تعبیر عصاره ای از آیات و روایات و سیره پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) است.
نرمش قهرمانانه از نگاه امام خامنه ای (مدظله العالی)
برای فهم دقیق و صحیح این کلیدواژه، باید به بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مد ظله العالی) توجه و تمرکز کنیم؛ زیرا تبیین و واکاوی این موضوع فقط و فقط در اندیشهی معظمله ممکن است. با توجه به بیانات معظمله، نرمش قهرمانانه را چنین میتوان تبیین کرد:
ایشان در این باره، در ملاقات اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرمودند: ما مخالف باحرکتهای صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی، چه در عالم سیاستهای داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم که سالها پیش اسمگذاری شد نرمش قهرمانانه؛ نرمش در یک جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبی ندارد، اما این کشتیگیری که دارد با حریف خودش کشتی میگیرد و یک جاهایی به دلیل فنی، نرمشی نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند که دارند چه کار میکنند، بدانند که با چه کسی مواجهاند، با چه کسی طرفاند، آماج حملهی طرف آنها کجای مسأله است؛ این را توجه داشته باشند. (6) مقام معظم رهبری همچنین در سال های پیشین نیز این عبارت را بکار بردند. ایشان در ملاقات اهالی دیپلماسی خارجی، فرمودند: عرصه سیاست خارجى میدان نرمشهاى قهرمانانه است. (7) همچنین در دیدار با اعضای مجلس خبرگان در شهریور سال 92 فرمودند: در این سالها جبههبندىهاى منطقهاى و جهانى هم آشکار شده. البتّه نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه در همه عرصههاى سیاسى، یک کار مطلوب و مورد قبولى است. (8)
پس از این سخنرانی، عدهای از رسانه های مکتوب و مجازی داخلی و خارجی طبق معمول به تحلیل و اظهار نظرهای عجولانه خود در ارتباط با این موضوع پرداخته اند، در این بین برخی ضدانقلابیون لمپنی فرصت را غنیمت دانستند و با الحان و عباراتی در شأن خود، نسبت به این عبارت عمیق واکنش نشان دادند که آنها مصداق بارز این ضرب المثل هستند " مه فشاند نـور و سگ عوعو کند ***هر کسی بر طینت خود می تند!
در مورد تبیین این عبارت باید به خود سخنان امام خامنه ای مراجعه کرد، ایشان در سال 1375 در دیدار با اهالی دیپلماسی "نرمش قهرمانانه" را بابکار بردن کلمه «حریر تیز و سخت» بیان کردند که تمثالی از «نرمش قهرمانانه» است. حریری که در عین لطافت و نرمی، تیز و برنده است. این حریر در هر زمان که لازم باشد، با حرکت و تغییر موقعیت، نرمش خود را نشان خواهد داد و در تنگنای محدودیت قالبها منفعل نخواهد شد، اما این لطافت هرگز مانع برندگی آن در لحظات اساسی، شرایط مهم و زمان لازم همچون شمشیری تیز در برابر دشمن نخواهد گردید. در عین حال هیچگاه دشمن به دلیل نرمش و لطافت آن، طمع نخواهد کرد که بتواند آن را از بین ببرد یا مصادره نماید، زیرا همواره از سنگ و پولاد سختتر است و سختی و سهل الوصول نبودن آن، دشمن را ناکام خواهد گذارد. این همان شیوهای است که حضرت امام راحل رضوان الله تعالی علیه، در طول حیات پربرکت خویش، آن را به کار بردند.(9)
درواقع این عبارت، نوعی دستورالعمل حساب شده برای اقدام در مقابل حریف است. چنین جمع اضدادی، بدون داشتن مبنا، مهارت و حد و مرز قابل تحقق نخواهد بود. همچنین نرمش مورد نظر ایشان، نرمشی توأم با عقب نشینی و کوتاه آمدن از مواضع اصولی نیست بلکه نرمش قهرمانانه یعنی قدرت مانور بین "اقتدار" و "انعطاف" ذیل سه اصل عزت، حکمت و مصلحت. مقام معظم رهبری در این باب میفرمایند: «عزت وحکمت و مصلحت، یک مثلث الزامی برای چارچوب ارتباطات بینالمللی ماست. عزت: الاسلامی علو و لا یعلی علیه، لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا... عزت یعنی تحمیل هیچ کس را قبول نکردن... ملت ما باید در روابط بینالمللی خواری نبیند و اهانت نشود. هیچ کس حق ندارد اهانت به ملت ایران را در کمترین برخورد با دیگران قبول کند. اگر کسی اهانتپذیر است، برای خودش اهانتپذیر است؛ برای ملت ایران نمیشود؛ حق ندارد. ملت ایران، ملتی سرافراز و بزرگ و جاندار است و نشان داده است که قدرت حضور درصحنههای دنیا را دارد... حکمت یعنی حکیمانه و سنجیده کار کردن. هیچ گونه نسنجیدگی را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هر آنچه که مربوط به سیاست خارجی و ارتباطات جهانی است، راه داد. همه چیز باید سنجیده باشد. و اما مصلحت. مراد، مصلحت شخص من و شما نیست که اگرما این اقدام را کردیم، ممکن است برایمان گران تمام بشود. نه، گران هم که تمام بشود، مگر ما که هستیم؟ اگر کاری به مصلحت کشور و به مصلحت انقلاب است، ولی به مصلحت شخص من نیست، گو مباش، چه اهمیتی دارد؟ مصلحت یعنی مصلحت انقلاب و این مصلحت همهجانبه است»(10)
با توجه به اهمیت این مسئله و لزوم تبیین و واکاوی آن، در این نوشتار خواهیم کوشید تا حقایق این عبارت را در ادوار تاریخ روشن نماییم.
نرمش قهرمانانه در تاریخ اسلام
صلح حدیبیه در زمان پیامبر
صلح حدیبیه پیمانی است که حضرت محمد پیامبر اسلام صلوات الله علیه و پیروان او از مدینه با بتپرستان قریش بستند. این پیمان در سال ۶۲۸ پس از میلاد برابر با سال ششم هجری بسته شد. قریش بزرگترین و اصلی ترین دشمن پیامبر، تمام سعی خویش را در مخالفت با پیامبر به کار برده بود اما مشخص شده بود قریش دیگر توان وارد ساختن ضربه اساسی به مدینه را ندارد. پیامبر با بسیاری از قبایل منطقه نیز ارتباط برقرار نموده بود و باید به نقاط دوردستتر می پرداخت. لحن نامههایی که پیامبر به سران کشورها نوشتند لحن قاطعی بود. این لحن، آمادگی برای هرگونه خطر احتمالی را میطلبید و پیامبر باید از قبل چنین آمادگی را فراهم می ساخت. پیامبر دریافته بود که برای پرداختن به خارج از شبه جزیره، میبایستی در منطقه ثبات حکم فرما شود و دیگر منازعی در منطقه نداشته باشد. لازمه پرداختن به خارج، حضور بلامنازع در منطقه بود و برای اینکار یا باید دشمن مقهور می شد و یا اینکه خاطرجمع شود که دیگر ازناحیه آنها مزاحمتی ایجاد نخواهد شد. بدین سبب پیامبر با حرکت به سوی مکه و نمایشی از قدرت را طرح ریزی می کند، مانوری که منجر به صلح حدیبیه شد[1]. پس از صلح بود که پیامبر توانستند با خاطری آسوده به سراغ یهودیان رفته و قلعههای خیبر را فتح نمایند. پس از صلح بود که پیامبر طی نامههایی به سران قدرت های بزرگ وقت، آنان را با لحنی قاطع به اسلام دعوت نمایند. پس از صلح بود که پیامبر سپاهی عظیم را به سرحدات روم فرستادند. پس از صلح بود که جمع کثیری به اسلام گرویده و مسلمان شدندوسرانجام پس از صلح بود که مکه فتح شد.
صلح امام حسن مجتبی (ع)
یکی از حوادث مهم در تاریخ سیاسی زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام ، صلحی بود که ایشان با معاویه انجام دادند. این حادثه که از جهاتی تلخ و از جهاتی شیرین بود، برای جامعه ی اسلامی دارای درس ها و نکات آموزنده ی فراوانی است. صلح امام حسن مجتبی علیه السلام در شرایطی روی داد که دشمن توانسته بود با قدرت ارعاب و تطمیع ، اطرافیان امام را بفریبد و قدرت جنگ را از ایشان سلب کند به گونه ای که نه تنها سپاه قابل توجهی برای امام باقی نمانده بود بلکه برخی از سپاهیان حضرت در صدد بودند که امام را به دشمن تحویل دهند و عده ای به جان امام سوء قصد کردند. در این شرایط چاره ای جز صلح در مقابل دشمن وجود نداشت. چنانکه امام راحل در تبیین این مساله می فرمایند: قصه امام حسن علیه السلام و قضیه صلح ، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را مجبورکردند که نتوانست خلاف آن را بکند و صلح کرد. (11) اما بعد دیگر این صلح تدبیری است که امام بعد از صلح به کار گرفتند. مقام معظم رهبری در تبیین آن می فرمایند: «بعد از صلح، امام حسن مجتبی علیه السلام به شکلی هوشمندانه و زیرکانه کاری کرد که جریان اصیل اسلام در مجرای دیگری ، جریان پیدا بکند. و این موجب شد که اسلام ناب ، اسلام اصیل ، اسلام ظلم ستیز، اسلام سازش ناپذیر، دور از تحریف و مبرا از اینکه بازیچه دست هواها و هوس ها بشود باقی بماند.» این همان نرمش قهرمانانه ای است که امام حسن مجتبی علیهالسلام در مقابل آن واقعه ی تحمیلی به انجام رساندند. بنابراین مسئولین ما ، به جای اینکه بر طبل صلح و سازش با دشمنان قسم خورده نظام اسلامی بکوبند، باید با الهام گرفتن از سیره امام حسن مجتبی علیه السلام، به دنبال تاکتیک هایی باشند که دشمن را در هر موقعیت و جایگاهی که دارد ، زمین گیر کند. همچون کشتی گیری که اگر به دلیل فنی نرمشی انجام می دهد، نباید یادش برود که حریف و دشمنش کیست. لذا نباید امید داشت که روزی دشمنی ما با شیطان بزرگ خاتمه یابد. که پایان این دشمنی نه به معنای کوتاه آمدن شیطان، بلکه به معنای نابود شدن آرمان ها و هویت اسلامی ما خواهد بود.
نرمش قهرمانانه در تاریخ معاصر
هر چه در تاریخ جلوتر میایم مفهوم نرمش قهرمانانه را بهتر درک می کنیم. پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357در کنار برکات متعدد خود ، مارا با مردی آشنا کرد که اگر سخنرانی های او، پیش بینی های او، هدایت ها و رهنمودهای او نبود هرگز این انقلاب به ثمر نمی نشست، مردی از تبار نور، انسانیت، امام خمینی رهبری حکیم، مدیر و مدبر و دلسوز و مهربان برای این انقلاب بود. این انقلاب به رهبری حضرت امام دست بسیاری از مزدوران داخلی و خارجی را از کشور کوتاه کرد همین کینه توزی ها و خصومت ها باعث شد تا صدام حسین با حمایت همین مزدوران،31 شهریور سال 59،نخستین گلوله را رسما به سوی خاکهای ایران شلیک کند. امام خمینی(ره) بلافاصله پس از آغاز نبرد، با مردم ایران سخن گفت و به آنها اعلام کرد خود را برای یک جنگ مردانه و تمام عیارآماده کنند، امام جنگ را نبرد«حق»و«باطل»دانست و از مردم خواست از این «فریضه الهی»غافل نشوند؛ به همین دلیل واژه «دفاع مقدس»جایگزین«جنگ»شد و مردم نیز لبیک گویان به امام خود در این واجب کفائی، راهی میدان دفاع شدند؛ میدان نبردی که حدود 8 سال-رسما-کارزار جنگ بود. از همان ابتدای آغازین روزهای جنگ، کشورهایی که نقش میانجی را داشتند و مجامع بین المللی، دو کشور را به آتش بس دعوت می کردند بدون آنکه کشور متجاوزی شناخته و معرفی شود و منافع جمهوری اسلامی ایران تامین شود این موضوع با فتح خرمشهر به اوج خود رسید چون کشورهای حامی عراق و خود صدام دریافته بود که توانایی رویارویی با کشور ایران را ندارد اما همه پیشنهادهای آتش بس از سوی ایران مورد قبول واقع نمی شد. تا آنکه نوبت به قطعنامه شماره 598 رسید. در 25 تیرماه 67 با دستور حضرت امام خمینی (ره) نشستی با حضور 40 شخصیت مهم کشور تشکیل میشود که امام راحل طی پیامی به این جلسه که توسط مرحوم حاج احمد خمینی قرائت شد- هرگونه تصمیمگیری در خصوص آینده جنگ را به این جلسه واگذار میکنند و سرانجام نیز دراین جلسه 40 نفره، قطعنامه 598 با هدف مصلحت نظام پذیرفته میشود.(12) شاید این سوال مطرح شود که چرا آتش بس های قبلی مورد قبول واقع نشد؟ چرا وقتی می توانستیم جلوی شهادت نیروهای خود را بگیریم نگرفتیم؟ اما این قطعنامه از جهات متعددی با قطعنامه های قبلی تفاوت داشت که می توان مواردی مثل :
1-این قطعنامه کامل ترین پیشنهادی بود که تا آن زمان از سوی سازمان ملل به ایران ارائه می شد و بیشتر خواستههای ایران را فراهم میکرد.
2-در قطعنامه های قبلی تنها به برقراری آتشبس تأکید داشتند، اما در 598 نکاتی است که با تعریف «صلح و نه آتشبس[2]» سازگاری دارد.
3-برای اولین بار در این قطعنامه سازمان ملل بازگشت به مرزها مطرح شد.
4-اولین بار بود که تعیین مسئله کمیته خسارات جنگی و تعیین متجاوز عنوان شده بود و عراق به عنوان تجاوزگر شناخته و محکوم به پرداخت خسارت شد.
5-دراین قطعنامه به مسئله بازگشت اسرا نیز توجه شد.
البته عوامل دیگری نیز منجر شد تا این قطعنامه مورد پذیرش قرار گیرد که در نهایت جلسهای با حضور رییسجمهور وقت و مسوولان عالی رتبه کشور در 26 تیرماه سال 67 برگزار و با پذیرش قعطنامه 598 پایان جنگ اعلام وامام خمینی (ره) نیز با صحه گذاشتن بر آن، پذیرش قعطنامه را به صلاح انقلاب و نظام عنوان کردند.(13) امام قطعنامه را پذیرفت و به گفته خودش جام زهر را نوشید، امام(ره) صلح نامه را پذیرفت، همان گونه که جدش- نبی گرامی اسلام-صلح حدیبیه را امضا کرد و همان گونه که امام حسن(ع)با معاویه صلح کرد، اما حال که به این قطعنامه می نگریم و توجه می کنیم می بینم که 598 هرچند برابر با آرمانها و اهداف ما فتح نمایانی نبوده اما به خاطر حفظ جان انسانها، برقراری صلح و امنیت منطقه و بینالمللی ارزش غیرقابل وصفی داشته که این امر از سوی امام (ره) مورد تایید قرار گرفت تا او نیز مانند نیاکان پاکشان با عزت و پیروزمندانه قرارداد صلح را امضا کرده و نرمش قهرمانانه دیگری را در عصر بیستم رقم زد.
و اما حال....
از مذاکرات هستهای میان ایران و 1+5 یک دهه میگذرد و در این مدت مذاکرات فراز و نشیبهای بسیاری را داشته و پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان یک رویکرد جدید را دنبال میکند و مذاکرات شکل جدیدی به خود گرفته است. امام خامنه ای در دیدار با پیشکسوتان و فرماندهان سپاه در سال 1392 اصطلاح «نرمش قهرمانانه» در بیانات خود بکار برد بیانات ایشان که مرتبط با حوزه سیاست خارجی است کاملا گویا و حکایت از موضع عزتمندانه همیشگی ایشان داشت. در این راستا، تحلیلها، تفسیرها و سخنان مختلفی از سوی جریانها و اشخاص داخلی و خارجی بیان گردید. رسانههای خارجی مثل همیشه با جهت گیری مغرضانه، بیان کلید واژه «نرمش قهرمانانه» از سوی مقام معظم رهبری را نوعی چرخش در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ارزیابی کردند ولی تحلیلگران داخلی به همراه نظریه پردازان برجسته جهان، با توجه به درک صحیح اوضاع داخلی و منطقه و قدرت نمایی جمهوری اسلامی ایران از برگزاری انتخابات پرشکوه 24 خرداد تا پیروزی محور مقاومت در سوریه اشاره رهبر معظم انقلاب را باب ادبیات سیاسی جدید در عرصه سیاست خارجی دانستند که ضمن حفظ اصول و ارزشها، منافع خویش را در عرصه دیپلماتیک پی بگیرند. بنابراین اولا، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر سه اصل عزت، حکمت، مصلحت که مترادف با «نرمش قهرمانانه» میباشد، بنا نهاده شده است، مسلما نبایست، در مذاکره هر کدام از این اصول فراموش گردد و برخی خواستههای شخصی و تصمیمات سلیقهای، چهره عزتمندانه نظام را در منطقه و جهان خدشه دار کند. ثانیا، «نرمش قهرمانانه» به مثابه عرصه روش محور و نه مبنا محور در سیاست خارجی است که به دنبال پیگیری مطالبات به حق جمهوری اسلامی در سطح بین المللی است و به بیانی دیگر نمایش هنرمندانه اقتدار ایران اسلامی حول محور منافع، اصول و ارزش های نظام توسط دیپلمات های متعهد و متخصص در عرصه سیاست خارجی است. ثالثا، «نرمش قهرمانانه» در ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، همان بیان هنرمندانه مقام معظم رهبری در سال 75 است که فرمودند: «نمایندگان سیاسى جمهورى اسلامى ایران در جهان باید تیزتر از شمشیر، نرمتر از حریر و سختتر از سنگ و پولاد باشند، عرصه سیاست خارجى میدان نرمش هاى قهرمانانه است، اما نرمشى که در برابر دشمن تیز باشد. بنابراین دیپلمات هاى ما باید در مواضع اصولى خود مستحکم بایستند و استقامت و پایمردى حضرت امام خمینى (ره) را الگوى خود قرار دهند.» که بایستی این مهم مورد مداقه و توجه قرار گیرد. رابعا، «نرمش قهرمانانه» فرصتی مجدد به طرفهای غربی برای تغییر در رویکردها و مذاکره در شرایط برد- برد باید تلقی شود که آمریکا و سرسپردگانش که جهان را میراث پدری خویش میپندارند باید در عرصه دیپلماتیک در مقام عمل قدم بردارند و حفظ احترام متقابل را بر خود فرض بدارند و در نهایت نکته مهم در عرصه سیاست خارجی شناخت دشمن است و نباید در «نرمش قهرمانانه» به هیچ وجه دشمن را دوست تلقی کرد، بایستی اهداف دشمن را شناخت، راهبردهایش را در نظر گرفت و قصدش از بیان مواضع دوستانه را تبیین نمود تا دچار اشتباه استراتژیک نشد که همان مصداق فرمایش مقام معظم رهبری است که فرمودند:"... اما این کشتیگیری که دارد با حریف خودش کشتی میگیرد و یک جاهایی به دلیل فنی، نرمشی نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؟ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؟ این شرط اصلی است".
بنابراین...
با توجه به موقعیت جمهوری اسلامی بعد از رقمخوردن حماسه سیاسی در داخل کشور و موقعیت برتر جمهوری اسلامی در مناقشه بینالمللی اتحاد غربی – عربی علیه محور مقاومت، و چشم انداز موجود برای گذار ایران از موقعیت سخت تحریمها، به نظر میرسد که «نرمش قهرمانانه»حتی میتواند به عنوان استراتژی جدید جمهوری اسلامی در سیاستخارجی تعبیر شود و یا دستکم به یک «حرکت فعالانه تاکتیکی»در تعامل با دنیای سلطه تفسیرشود. نرمش قهرمانانه چه به مثابه استراتژی جدید در سیاست خارجی و چه حتی به عنوان یک رفتار تاکتیکی، ماهیتی فعالانه دارد. واژه «نرمش» در این اصطلاح، نه عملی انفعالی، بلکه حرکتی فعالانه برای تغییر در شرایط فعلی و جرأت بخشیدن به طرف مقابل برای خروج از موضع انفعال و حرکت به سوی تغییر مثبت است. در نهایت آنچه را که باید مسئولان سیاست خارجی ما مد نظرخود در عرصه سیاست خارجی قرار دهند این است که، نخست؛ در چارچوب و داخل خطوط قرمز سیاست خارجی نظام اقدامات خود را پیش ببرند که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «این مانور هنرمندانه نبایستی به معنای عبور از خطوط قرمز یا برگشتن ازراهبردهای اساسی یا عدم توجه به آرمانها باشد؛ اینها را باید رعایت کرد.(14) دوم؛ نرمش قهرمانانه به عنوان یک تاکتیک و نه راهبرد یا هدف مدنظر قرار گیرد، برخی پنداشتهاند که اتخاذ رویکرد نرمش قهرمانانه به مفهوم تغییر راهبردها یا اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. حال آن که تشبیه زیبای مقام معظم رهبری با فنون یک ورزشکار در آوردگاه، به خوبی نشان میدهد که این رویکرد صرفاً یک تاکتیک مقطعی است. لذا اتخاذ این تاکتیک را بایستی در ذیل راهبردهای کلان و تغییرناپذیر سیاست خارجی تفسیر نمود. سوم؛ نرمش قهرمانانه بیانگر «عزت، حکمت و مصلحت» جمهوری اسلامی ایران باشد، مقام معظم رهبری در این باب میفرمایند: «عزت وحکمت و مصلحت، یک مثلث الزامی برای چارچوب ارتباطات بینالمللی ماست. عزت: الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً... عزت یعنی تحمیل هیچ کس را قبول نکردن... ملت ما باید در روابط بینالمللی خواری نبیند و اهانت نشود. هیچ کس حق ندارد اهانت به ملت ایران را در کمترین برخورد با دیگران قبول کند. اگر کسی اهانتپذیر است، برای خودش اهانتپذیر است؛ برای ملت ایران نمیشود؛ حق ندارد. ملت ایران، ملتی سرافراز و بزرگ و جاندار است و نشان داده است که قدرت حضور درصحنههای دنیا را دارد... حکمت یعنی حکیمانه و سنجیده کار کردن. هیچ گونه نسنجیدگی را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هر آنچه که مربوط به سیاست خارجی و ارتباطات جهانی است، راه داد. همه چیز باید سنجیده باشد. و اما مصلحت. مراد، مصلحت شخص من و شما نیست که اگرما این اقدام را کردیم، ممکن است برایمان گران تمام بشود. نه، گران هم که تمام بشود، مگر ما که هستیم؟ اگر کاری به مصلحت کشور و به مصلحت انقلاب است، ولی به مصلحت شخص من نیست، گو مباش، چه اهمیتی دارد؟ مصلحت یعنی مصلحت انقلاب و این مصلحت همهجانبه است.»(15) بنابراین نرمش قهرمانانه، علاوه بر آن که فرصتی برای تقویت ساخت درونی نظام فراهم خواهد آورد، نقشهی راهبردی دشمن در اختلافافکنی در جامعهی خودی را بر هم خواهد زد و نظام و جامعه را در مقابل هدف غایی دشمن، که همانا سازش در برابر نظام سلطه است، واکسینه خواهد کرد.
..................................................................................................................................................................................
منابع
1- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با پیشکسوتان و فرماندهان سپاه پاسداران 26/6/1392
2- قرآن کریم، سوره الممتحنة، آیه 1
3- بقره، آیه 225
4- انفال، آیات 61و 62
5- توبه، آیه 12
6- بیانات رهبری در دیدار اعضای سپاه پاسداران با رهبر معظم انقلاب اسلامی 26/6/1392
7- دیدار اهالی دیپلماسی خارجی با رهبر معظم انقلاب اسلامی 17/۰۵/1375
8- دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبر معظم انقلاب اسلامی 14/۰۶/1392
9- دیدار اهالی دیپلماسی خارجی با رهبر معظم انقلاب اسلامی 17/۰۵/1375
10- بیانات رهبری در دیدار مسوولان وزارت امورخارجه 18/4/1370
11- بیانات امام خمینی (ره) در 2/6/1365
12- محمدرضا صیادی، وقایع نگاری پذیرش قطعنامه 598؛بزرگترین نرمش قهرمانانه قرن، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
13- همان
14- بیانات رهبری در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری، 14 /6/ 1392
15- بیانات رهبری در دیدار مسوولان وزارت امورخارجه، 18 /4/1370
..................................................................................................................................................................................
[1] - پیامبر چون قصد حرکت به سمت مکه را نمود باید زمینه را برای مقهور ساختن دشمن فراهم مینمود. بهترین شیوه جنگ سرد بود، کاری که قریش به دلایل ملاحظات سیاسی نتواند عکس العملی نشان دهد. پیامبر قصد عمره مینماید، سنت مشترکی که بسیاری از قبایل به آن عمل مینمایند و قریش نیز به عنوان متولیان کعبه نمیتوانند مانع آن شوند. استفاده از این سنت مشترک میتواند وسیلهای کارساز باشد، پس پیامبر تمامی هم پیمانان خویش را به سوی مکه فرامی خواند و خود نیز با بسیج ۱۵۰۰ نفر و برداشتن هفتاد قربانی راهی میشود. هم پیمانان میدانند ورود به مکه مساوی با شکستن شوکت قریش است و از دیگرسو قریش نمیتوانند مانع ورود زائران به مکه شود، پس بحرانی در پیش خواهد بود بدین سبب از رفتن کناره میگیرند چرا که قریش در مدینه به پیامبر حمله کرد تا چه رسد به مکه.
اما پیامبر با هوشیاری کامل به سوی مکه حرکت میکنند و در جواب هریک از فرستادگان قریش میفرمایند: ما قصد جنگ نداریم و برای عمره آمدهایم و آوردن قربانی را گواه بر این موضوع میگیرد. نشان دادن قربانیها به قریش و اعلام اینکه هدف زیارت است، کارساز میشود. در مکه اختلاف میافتد. عدهای معتقدند نمیتوان جلوی زائرین را گرفت و قریش معتقدند اگر برای حج هم آمدهاند نباید وارد شهر شوند چرا که این مطلب ورد زبان قبایل عرب خواهد شد. این زمینه سازی باعث میشود قریش که در ابتدا طلب صلح نداشتند برای جلوگیری از ورود پیامبر به مکه خواهان صلح شوند. اینک برای قریش مهمتر از هرچیز جلوگیری از ورود پیامبر به مکه است تا شاید در پرتو آن شوکت قریش باقی بماند. مشکلی که قریش دچار آن شده بود راه حل آن صلح با پیامبر و جلوگیری از ورود ایشان به مکه بود و این همان خواسته پیامبر بود. وادار نمودن دشمن به ترک جنگ و عدم مزاحمت تا بتوان به دیگر نقاط جهان پرداخت
[2] - فرق صلح و آتشبس را میتوان فهمید. آتشبس یک جنگ نیمه تمام است و ممکن است، آتش جنگافروزی در ماهها و سالهای آتی شعلهور شود. اساساً در آتشبس برای جنگ تعیین تکلیف نمیشود. مضافا اینکه آتشبس همیشه دوطرفه نیست، اما خاصیت صلح این است که نه تنها آتشبس برقرار میشود، بلکه به جنگ هم فیصله داده میشود و آنگاه در مورد اختلاف مرزهای بینالمللی و مسایل طرفینی بحث میشود